شناسنامه خودتون را نگاه کنید ،
در قسمت وفات،
تاریخ ........ ۱۳ نوشته شده ،
ما الان در سال 1401 هستیم پس تاریخ مرگمون
منقضی شده و هیچ کدوممون نمی میریم😂
شناسنامه خودتون را نگاه کنید ،
در قسمت وفات،
تاریخ ........ ۱۳ نوشته شده ،
ما الان در سال 1401 هستیم پس تاریخ مرگمون
منقضی شده و هیچ کدوممون نمی میریم😂
از دیدگاه جامعه با توجه به بافت فرهنگی، زنان پس از طلاق دچار آسیب بیشتری نسبت به مردان می شوند. زنان در جریان طلاق ممکن است به دلیل وابستگی شدید عاطفی، عدم استقلال مالی، موضوع سرپرستی کودکانشان و تصمیم گیری در مورد آن متحمل سختی های بیشتری شوند. در آغاز راه دچار بی برنامگی و نا امیدی نسبت به آینده و ترس از نگاه جامعه به عنوان زن مطلقه نسبت به یک مرد، و این برچسب خود پیامدهای زیان باری را به دنبال خواهد داشت مانند عدم پذیرش خانواده ،یعنی زن حتی ممکن است با سرزنش خانواده خود به دلیل بی آبرویی (البته که از دیدگاه هر خانواده متفاوت می باشد)و یا عدم توانایی تامین هزینه دخترشان و فرزندان قرار گیرد. از سوی دیگر افسردگی که ناشی از احساس گناه و اضطراب به عنوان مشکلات روان شناختی زنان محسوب می شود. معمولا زنان پس از طلاق، توانایی اعتماد خود را به فرد دیگر از دست می دهند. اما به دلیل ترس از تنها ماندن و مشکلات زندگی به مردانی که اصلا شرایط مناسب برای ازدواج ندارند پناه می برندحتی اگر سن آنها کم باشد این ازدواج ها معمولا از ثبات کمتری برخوردارند.
بر اساس یک نوع طبقه بندی کلی طلاقها به دو دسته رجعی و بائن تقسیم میشوند و هرکدام دارای جنبههای حقوقی مختلفی بوده و آثار متفاوتی را به دنبال دارند.
طلاقی که در آن شوهر در مدتزمان عده (مدتزمانی که زن بعد از طلاق یا فوت شوهرش باید از ازدواج خودداری کند) میتواند بدون نیاز به عقد دوباره به همسر خود رجوع کرده و زندگی مشترک را از سر بگیرد.
در حقیقت طلاق رجعی طلاق از طرف مرد است. طلاق رجعی، رابطه زوجیت را از بین نمیبرد مگر با دو عامل طلاق و انقضای عده
راهکارهای صحیح والدین برای مواجه با آن ها
سیاست های اجتماعی هر جامعه ای روش های مختلفی را در برخورد با آسیب های اجتماعی پیشنهاد می کند.شیوه ی برخورد با این مسائل هم چنان که پیشتر گفته شد،ارتباط مستقیمی با این سیاست ها دارد.این سیاست ها را هم نهادهایی که در تمامی جوامع وجود دارد تعیین می کند.در جوامع مدرن امروز تمایل بر این است که این سیاست ها هرچه بیشتر توسط نهاد آموزش و پرورش و نهاد خانواده به جامعه تزریق شده و نهاد سیاست حداقل دخالت را در این امور دارد.اما در جوامعی که در آن ها نهاد سیاست قدرتمندتر است، این سیاست ها توسط این نهاد وضع و به جامعه دیکته می شود.تجربه نشان داده است که جوامع نوع اول در مهار بحران های اجتماعی موفق تر عمل کرده اند.چون مردم راهکارهای مقابله با آسیب های اجتماعی را وضع واز آن ها حمایت می کنند.اما در جوامعی که سیاست های اجتماعی را نهاد سیاست وضع می کند،لاجرم باید ضمانت های اجرایی آن ها را هم تعیین کند که در این حال استفاده از نیروهای حافظ قوانین و حامی نظام سیاسی مثل پلیس ضرورت پیدا می کند.